مطالب طنز....مطالب باحال.....مطالب جدید..جوک........لطیفه......اس ام اس

joke....sms......new....perfect..laugh...smile...khande...tanz....bahal...

مطالب طنز....مطالب باحال.....مطالب جدید..جوک........لطیفه......اس ام اس

joke....sms......new....perfect..laugh...smile...khande...tanz....bahal...

چرا عمر انسان از سایر موجودات بیشتر است؟(طنز)

روزی که خدا موجودات رو آفرید اینجوری شد:
اول خر رو آفریدبهش گفت: من بهت 50سال عمر میدم و باید برای ادما کار کنی. خر گفت خدایا 50سال زیاده . بذار من 20سال عمر کنم.خدا قبول میکنه.بعد خدا به سگ گفت بهت25سال عمر میدم. باید از خونه و بچه های انسان محافظت کنی و هرچی جلوت انداختن بخوری. سگ میگه خدایا 30سال زیاده بذار من 15سال ......عمر کنم.خدا هم قبول میکنه.بعد به میمون میگه: تو هم باید 30سال عمر کنی از این شاخه به اون
میمون هم میگه خدایا 30سال زیاده بذار من 20سال عمر کنم.خدا میگه باشه.بعد به آدم میگه: تو
اشرف مخلوقاتی.20سال عمر میدم بهت تا تو دنیا به علم و دانش بپردازیو لذت ببری. انسان میگه: خدایا 20سال کمه.عمر بقیه رو بذار رو هم بده به من. خدا هم قبول میکنه.از اون موقع به بعد انسان همش 20 سال مثل آدم زندگی میکنه.30سال مثل خر کار میکنه .15سال مثل سگ از خونه زندگیش مراقبت میکنه و هر چی بهش بدن میخوره.10 سال هم عین میمون از خونه این پسر میره خونه اون دخترشو نوه هاشو میخندونه!!...

یک جوک غم انگیز ولی فوقالعاده

یه روز یه ترک بود ...
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.
شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد او برای مردم ایران ، آزادی می‌خواست و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.
یه روز یه رشتی بود...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می‌توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
یه روز یه اصفهانی بود...
اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
یه روز یه ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و...!
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند
و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند
و از آن پس "یه روز یه ... بود" را کردند جوک تا این ملت ، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ، حتی جانشان را هم نثار کرده اند ، به "جوک ها " و "طعنه ها" و "تمسخرها" سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی!....

سلام

سلام به همه دوستای عزیز......

یه مدت درگیر درس و مدرسه بودم نتونستم مطلب بذارم!

واقعا شرمنده!!!!

امروز اومدم که بگم:



یکی از دبیرستان های تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که:

''شجاعت یعنی چه؟''
محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود :







...

'' شجاعت یعنی این ''




و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفید او نمره 20 دادند

فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟

.

.

.

.












!!!دکتر شریعتی!!!